یٰا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا إِذٰا تَدٰایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَ . وَ اَللّٰهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (٢٨٢) بقره


ای کسانى که ایمان آورده‏ اید، هر گاه به وامى تا سررسیدى معین‏، با یکدیگر معامله کردید، آن را بنویسید. و از خدا پروا کنید، و خدا (بدین گونه‏) به شما آموزش مى‏ دهد، و خدا به هر چیزى داناست‏.



این آیه معروف شده به آیه "دین " 

قرآن چقدر زیبا در بلند ترین آیه شرایط یک معامله سالم رو نوشته 

ولی با بودن آیه ای به این روشنی باز هم موقع معامله به خاطر یه سری تعارف ها و اعتمادها و اینکه خجالت میکشیم از طرف مقابل که بگیم حتما باید این معامله یا قرض ثبت بشه قطعا دچار مشکلاتی میشیم 

سال های قبل از انقلاب پدرم در یکی از شهرستان ها خونه ای داشت , وقتی که از سفر نوروزی سال 59 با خانواده به سمت تهران برمیگشتیم سر راه یه روز تو همون شهرستان مهمان بودیم از قضا پدرم اون خونه رو همون جا معامله کرد و تقریبا تمام  پول خونه رو گرفت, چون خونه تخلیه بود به خریدار تحویل داد و قرار شد بعد از تعطیلات بیاد و خونه رو به نام بزنه و مابقی پول رو که تقریبا مقدار کمی مونده بود رو بگیره , این رو داخل پرانتز بگم که ما بین مالک و خریدار هیچ چیزی نوشته نشد .

موقع برگشت به سمت تهران پدرم تو راه حالش بد شد و تا رسیدن به اورژانس شهر محلات درگذشت

چند سال گذشت و ما اصلا فراموش کرده بودیم که پدرم خونه ای رو که فروخته بود باید به نام میکردیم و خریدار هم که تو خونه مسقر بود حالا بعد از فوت دیگه خجالت کشیده بود بیاد و فورا بگه که باید این خونه رو به نام کنید.

یه روز یه نفر تلفن زد که اگه میشه بیاید این خونه رو به نام کنید 

ما یعنی شش فرزند همه ابراز بی اطلاعی کردیم که چی باید به نام بشه البته اینم بگم تو این فاصله مادرم هم فوت کرده بود و تقریبا اطلاعات ما دیگه خیلی کم شده بود , اونا گفتن بابا خونه ای که ما خریدیم تمام پولشو دادیم حالا سند میخوایم 

قرار شد حاجی بعد از تعطیلات بیاد که فوت کرد 

حالا ما اصلا نمیدونستیم آقام چقدر پول گرفته چقدرش مونده اصلا جریان چیه !!!

و اینکه همه ما شش نفر باید امضا میدادیم وجمع شدن ما با هم مشکل بود 

و قابل ذکر اینکه دو سه نفر مون ادعا میکردن که حتما پولی باقی مونده و ما خبر نداریم و باید برای امضا مبلغی دریافت کنیم  ِخلاصه این بنده خداها خیلی دردسر کشیدن و اونقدر اومدن و رفتن تا ما همه توسط شاهد ها راضی شدیم و اینطوری شد که بعد از چند سال خونه رو به نامشون کردیم

کاش طبق این آیه موقع معامله چیزی نوشته شده بود که اینقدر دردسر بوجود نمی اومد

شاید ما هنوز باور نکردیم که مرگ همیشه در کنار ماست و میتونه همه برنامه های مارو یک لحظه به هم بزنه

پس هر گونه قراردادی حتی با بودن شاهد باید ثبت بشه 

خدایا چه سخته وقتی عزائیل میاد یه دفعه, بی خبر شمع زندگی مارو فوت میکنه وتمام 

و ما هنوز در خیال برنامه های نیمه تمام .


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها