أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ یَسْمَعُونَ بِهَا46 حج




آیا در روی زمین به سیر و تماشا نرفتند تا دلهاشان بینش و هوش یابد و گوششان به حقیقت شنوا گردد؟ 



قرآن تو آیات زیادی سفارش کرده که سفر کنید 


باید علت این سفارش رو بدونیم , میتونه گاهی برای عبرت گاهی برای دانش افزایی و انبساط روحیه باشه


وقتی برای سفر وارد شهر یا سرزمین دیگری میشیم میتونیم کم کم با دیدن آثار باستانی , فرهنگ مردم اون سرزمین رو هم پیدا کنیم.


نگاه کردن به بعضی از آثار نشون میده تا وقتی انسان ها در محور حق قرار دارند پایدار خواهند بود  




برای چندمین بار بود که به سرزمین عراق به نیت زیارت میرفتم ولی هر بار انگار برام این سفر تازه تر و دیدنی تر میشه.



هر سال برای رفتن به زیارت امام حسین  نیت میکنم ثواب زیارت را برای یه عده خاص تقدیم کنم و البته به طور عموم هم برای کسانی که التماس دعا داشتن نذر کنم .


 


امسال هم زیارت رو به نیت کسانی رفتم که عشق زیارت داشتند ولی موقعیت براشون جور نشده بود و از دنیا رفته بودند


 


از مرز با رفتن به کاظمین, سفر رو از دیدار جد عزیزم شروع کردم 


بسیار زیبا و دیدنی بود شب های آخر رمضان و سفره های افطار و سحری در کنار حرم کاظمین


تو راه تا رسیدن به حرم با عبور از کنار رود دجله چشمم به پرچم عراق افتاد به حبیب گفتم نگاه کن وسط پرچم عراق نوشته "الله اکبر "و وسط پرچم ایران "لااله الا الله" جالبه دو کشور مسلمان با علامتی مشابه از نماد اسلام و 8 سال جنگ و مسلمان کشی !



یاد صحنه کربلا افتادم دو گروه مقابل هم , هر دو مسلمان و اهل نماز فقط جای بصیرت در یک طرف کم بود که باعث شد امام زمان خود را نشناسند. 


یک شب زیر دو گنبد زیبا بودم احساس خوبی بود تا صبح باهاشون با لذت صحبت کردم , وقتی آدم خونه کسی میره که خیلی دوستش داره انگار میخواد از تمام لحظات خوب استفاده کنه و من هم این دغدغه رو داشتم .


با همه لذتی که حرم داشت , ولی باید میرفتیم به طرف سامرا پیش دو عزیز دیگه ,حرمی با صفا و مخصوصا سرداب !


سامرا هم لذت بخش تر از کاظمین ولی باز وقت رفتن بود , رفتن از سامرا به طرف نجف مشکل بود چون ماشینی به طرف نجف نمیرفت ولی به نظر من صاحبخونه مهمان رو تا دم در بدرقه میکنه و تا اطمینان پیدا نکنه ,مهمان هارو رها نمیکنه


اتوبوسی پیدا شد که همه از تهران اومده بودن و خیلی اتفاقی قبول کردن مارو با خودشون ببرن  و توفیق پیدا کردیم همراه اونها امامزاده سید محمد هم بریم

سید محمد ،عموی امام زمان عج هستند که بسیاری از عراقی ها و مسلمانان دیگر ارادت خاصی به ایشون دارند بعد از اونجا رفتیم مسجد کوفه، ابتدا خدمت میثم تمار رسیدیم و بعد از زیارت به دیدن خونه حضرت زهرا سلام الله علیها رفتیم 


جایی قدم میذاشتیم که خانواده پیامبر اونجا زندگی کرده بودند و از اینکه جایی نفس میکشم که پیامبر واهل بیتش نفس کشیدن احساس خوشبختی میکردم


وارد مسجد کوفه شدیم ,اصلا این مسجد یعنی همه تاریخ از آدم تا خاتم 


خدای من  همه چی یکجا جمع شده اینجا


مکانی فوق العاده، مملو از معنویت و انرژی و اعمالی با ثواب های به توان n



چند دور تو فضای مسجد قدم زدم و جایگاه ها و مقام رو میدیدم , سحر بود و لحظات ناب عبادت .


قسمت بزرگی از مسجد رو پرده کشیده بودند و عده زیادی اونجا نشسته بودند با کنجکاوی سوال کردم  و متوجه شدم  مراسم اعتکاف دهه آخر رمضان بود ,چه جالب از همه کشور ها بودن ,  چقد دلم میخواست جای یکی از اونا بودم !



همینطور که تو حیاط قدم میزدم چند رو دیدم که برای پاسخگویی به سوالات در باره مسجد نشسته بودند ,  جلو رفتم پرسیدم میشه بفرمایید افضل عبادت در این مکان چیه ؟


البته سوال خوبی نبود ولی میخواستم هم نظرشون رو بپرسم هم اینکه سوال های دیگه داشتم 


گفتند اینجا عبادت های شما چندین برابر حساب میشه مثلا نماز ها  500 تا 1000 برابر ثوابش بیشتر میشه  


و تاکید کردند حتما نماز تحیت مسجد خونده بشه 


و به مقام ها اشاره کردند و نماز های مربوط به آن ها 


و نماز حاجتی که دو رکعت با 7 سوره بعد از حمد هست.



جالب اینکه اشاره کردند به وسط حیاط و گفتند اینجا محل حرکت و فرود کشتی حضرت نوحه و من چندین بار ازش پرسیدم مطمئن هستید محل ساخته شدن هم همین جا بوده؟ که اقای که فارسی هم بلد بود گفت بله 


تعجب من از این بود که محل ساخته شدن کشتی نوح محل عذاب بوده ولی اینجا مکان رحمت و برکت الهی هست  ولی باز هم جوابشون همین بود و خودشون هم تعجب کردند و سوال بعدی که تو ذهنم بود مساحت حیاط و اندازه هندسی کشتی بود که تو ذهن من اصلا جا نمیگرفت! 


به هر حال دوباره شروع کردم به قدم زدن تو مسجد وارد حرم دو مرد شجاع و  بزرگوار یعنی مختار و هانی شدم 


حالا دیگه سحر به اوج زیبایی خودش رسیده بود و من دوست داشتم نماز بخونم و دعا کنم 



بعد از نماز صبح پیاده راهی مسجد سهله شدیم 


اقای عرب زبانی اونجا بود که برای کاروان ها مقام هارو توضیح میداد و دعا هارو میخوند تا دیگران تکرار کنند 



جالب بود اولین چیزی که در مورد اسم مسجد گفت و من تا حالا نشنیده بودم یا توجه نکرده بودم این بود که اسم این مسجد سهله هست یعنی آسان یعنی هر دعایی در این مسجد به آسانی به استجابت میرسه و اینجا محل زندگی امام زمان هست بعد از ظهور ان شاالله .



یه نگاه به مناره ها انداختم و به آدمی که بالای مناره کار میکرد و اینطوری متوجه بزرگی مناره شدم چون اون آدم از پایین خیلی کوچیک به چشم میومد  و یاد یه سری از احادیث افتادم در باره ساخت مناره ها و اتفاقات موقع ظهور ولی مثل بچه ها با دست افکارم رو از سرم خارج کردم 



 بعد از نمازها این آقا گفت هر کس میخواد برای امواتش همین نماز هارو به نیتش بخونم برای هر نفر 10000 تومن میشه و دفتری داشت و اسم هارو مینوشت و من با تعجب نگاه میکردم که تعداد زیادی اومدن و با دادن هزینه ، اسم اموات رو میگفتن و من حساب کردم تا شب چن تا کاروان میاد و چن نفر تقاضا دارند و چه پولی میشه و این آقا اگر زحمت به خودش بده شاید به نیت همه یه بار بخونه چون با یه حساب سر انگشتی هم درست در نمی اومد که بتونه برا همه تک تک بخونه! درحالی که این کارو خود زائر ها میتونستند موقع خوندن برای امواتشون نیت کنند ولی کاسبی با عقاید مردم خیلی خطرناکه !


مگه در سوره بقره نداریم : .فویل لهم مما کتبت ایدیهم و ویل لهم مما یکسبون.




  از مسجد خارج شدیم برای رفتن به شهر نجف و حرم امام علی علیه السلام  جایی که با بودن در چنین مکانی احساس قدرت میکردی  


با کلی عشق دو سحر در کنار امام علی علیه السلام بودم



طوری برنامه ریزی کردیم که سه سحر کربلا باشیم سحر عید و یکی از سحر ها هم سحر جمعه بود و شب های جمعه کربلا !


زمانی که امام زمان عج و خانم حضرت زهرا سلام الله علیها و. تو حرم تشریف میارند لحظه های ناب اجابت دعا و مناجات هست



قبل از ورود به حرم سیدالشهدا باید یک شب مهمان عمو جانم  عباس باشیم 


شب زیبایی بود کنار با ادب ترین یار سید الشهدا آفرین و آفرین به تربیت ام البنین .


حالا به زیباترین قسمت سفر رسیده بودم وجودم پر از هیجان بود از بین الحرمین گذشتیم تا به حرم عشق رسیدیم اول یک دل سیر نگاهش کردم السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الرواح .


آرام آرام  وارد حرم شدم یک نگاه به حرم و یک نگاه به گودی ورودی  حرم ,  پله ها رو یکی یکی به طرف پایین که میرفتم روضه ای بود برای خودش و احتیاج به روضه خوان نداشت همه داستان داشت زمزمه میشد  . همینطور که این گودی رو پایین میرفتم   به یاد مظلومیت حسین علیه السلام و فرزندانش اشک میریختم 


در کنار ضریح برای همه دعا کردم به ترتیب اسم میبردم  تمامی زمانی که تو حرم بودم دوست داشتم جایی بشینم که مستقیم با امام صحبت کنم 


میدونستم این مکان که محل استجابت دعاست ,  پر از انرژی مثبت هست که باعث میشه به خواسته هات نزدیک بشی و طعم استجابت دعا رو بچشی بدون حتی ذره ای تردید


 حتی مردمی که زیر قبه بودند جز خوبی چیزی نمیگفتند و جز مهربانی نمیشد توقعی از آنان داشت لااقل برای همین لحظاتی که کنار امام و شهدا بودند 



خدایا این روزی زیبا رو قسمت همه دوست داران زیارت سید الشهدا بفرما


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها